نقض حقوق اسلامى زن در فمينيسم
 
horticultureguilan
وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد علوم باغبانی دانشگاه گیلان
سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:حسن دهقان, :: 2:14 ::  نويسنده : vaniz

 فمينيسم محصول رنسانس در غرب است ونشانه‏ى بحران وستيز با واقعيات طبيعى وداده هاى علمى دارد. حتى بندهاى كنوانسيون رفع تبعيض كه هرگونه قيدى در روابط بين زن ومرد، با عنوان تبعيض عليه زنان محكوم كرده است با 50 اصل مسلم اسلامى در تعارض است. زيرا كنوانسيون مزبور، سقط جنين وازدواج با همجنس را آزاد ومشروع ومقبول مىداند وحتى در كشورهاى اسرائيل، آمريكا، نروژ، سوئد، هلند و... جنبه قانونى ورسمى به آن داده اند.

گذشته از مباحث فلسفى وكلامى بدون شك اسلام مشحون از مسائل مدنى، اجتماعى وحكومتى وسياسى است. وبا شناخت كامل از تمام ابعاد جسمى وروحى، نيازها وغرايز واستعدادهاى بشرى با بهره گيرى از عقل كه تلازم با شرع است بطور جامع راههاى دستيابى به سعادت را ترسيم نموده است. اسلام مكانيزم پيوند دنيا وآخرت است. اسلام با سكولاريسم در يك جا جمع نمىگردد. جدائى تمام مسائل اجتماعى از معنويت ودين وخدا محورى وگرايش، ماديت وشوونيسم جز بى اعتبار ساختن حقوق انسان نيست.

فمينيسم در آغاز شكل گيرى، ماهيتى اومانيستى داشته است. اگوسنت كنت (1857)، جان استوارت ميل (1869) وهمسرش تايلور، سارا گريمكه وفرانسيس در قرن نوزدهم از معروفترين طرفداران نظريه تعميم حقوق فردى اومانيستى به زنان ونخستين رهبران فمينيسم ليبرالى بودند. آنان معتقدند كه هر فردى هر نوع زندگى را كه بخواهد مىتواند براى خود برگزيند وگزينش او بايد از سوى ديگران پذيرفته شود. اين گروه، جنسيت فرد را صد در صد بى ربط با حقوق اومىدانند ومعتقدند كه سرشت زنانه ومردانه، كاملاً يكسان است وتنها (انسان) وجود دارد، نه جنسيت ولذا مخالف پذيرش نقش هاى متفاوت واز پيش تعيين شده براى مذكر ومؤنث در خانواده هستند وبر اين باورند كه در رابطه زناشويى، شادكامى ولذت خود محورانه زن وشوهر اصل است نه تشكيل خانواده وتربيت فرزندان.

بنا بر اين اگرچه واژه اومانيسم معانى گوناگونى يافته، ولى مفهوم لغوى آن چيزى است كه (شلر) آلمانى مطرج ميكند:

((خواست انسان، معيار ومقياس همه چيز است)). از اين منظر، در جهان بينى، هنر، ايدئولوژى، اخلاق، حقوق و... بايد انسان مدار ومحور هرگونه تلاش قرار گيرد وخالق همه ارزشها وملاك تشخيص خير وشر باشد.

در واقع (انسان) جاى (خدا) مى نشيند وقادر است بدون مد نظر قرار دادن دين وارتباط، با ماوراء طبيعت مشكلات زندگى ودنياى خود را حل وفصل كند.

نتيجه اومانيسم، مادى قلمداد كردن انسان، نفى حاكميت خداوند و زمينى كردن دين وبى اعتبار كردن آن است. آنچه اصالت دارد، خواسته ها ولذايذ انسان است واگر دينى هم معتبر باشد، بايد در جهت تأمين هواهاى نفسانى افراد وهماهنگ با خواسته هاى وى باشد. مبناى فلسفى اومانيزم متأخر، پوزيتويسم مىباشد اگوست كنت بنيان گذار مكتب پوزيتويسم (در اوايل قرن نوزدهم) با اعتراف به ضرورت دين براى بشر، معبود آن را ››انسانيت‹‹، قرار داد وخودش عهده دار رسالت اين آيين شد ومراسمى براى پرستش فردى وگروهى، تعيين كرد آئين انسان پرستى كه نمونه كامل اومانيسم بود، در فرانسه، انگلستان، وسوئد وآمريكاى شمالى وجنوبى پيروانى پيدا كرد كه رسماً به آن گرويدند و معابدى برايى پرستش انسان بنا نهادند.

امانيسم از مبانى نظرى سكولاريسم است ودچار همان اشكالات سكولاريسم نيز هست. ورابطه مخلوقيت وبندگى آدميان با خداوند را آگاهانه نفى مىكند در حالى كه مبناى هرحق وحقوقى توجه به خداوند ورابطه انسان با اوست. انسان موضوع امانيسم، جز حيوان ناطق وموجود مادى صرف، چيزى نيست وانسانيت مورد نظر آنان نيز همين غرايز وتمنيات نفسانى است، در حالى كه انسان موجودى مادى ومعنوى است وبعد مادى اوظرف ووسيله اى است براى تكامل روحى ومعنوى او، يعنى همان جهتى كه روح الهى در اودميده شده وانسانيت انسان اعم از زن ومرد نيز در قرب الى ا... ووصول به مقام خليفة الهى نهفته است واشتراك تكوينى وتشريعى زن ومرد در قرآن در مورد تساوى در راه تكامل انسانى وقرب به خدا وعبوديت آمده است.

آرى هرچيز براى انسان خلق شده است، اما همين انسان اولاً، مخلوق خدا است نه شريك ودر عرض خدا، بر خلاف آنچه (كانت) مىگفت كه (هر انسانى بايد به عنوان غايتى فى نفسه مطلق در نظر گرفته شود ونه آنكه صرفاً وسيله‏اى براى تحقق بعضى مقاصد اصل حرمت گذارى مطلق به انسان بدون هيچ قيد و شرطى به مثابه غايتى فى النفسه كه غالباً يكى از اصول اساسى فرد پرستى قملداد مىشود. وخود مبتنى بر امانيسم است كه با اسلام سازگارى ندارد گرچه گرايشهاى فمينيستى، صحبت از برابرى بين زن ومرد ومحور قراردادن (انسانيت) مىنمايد. اما عملاً سمت وسوگيرى يكجانبه دفاع از زن وزن مدارى در آن چشم گيراست. بسيارى از راديكال فمينيست‏ها ، صفات ارزشمند را صفات ويژه زنان مىدانند از اينرو از ديد ايشان آرمان انسانى، آرمان زن است. انسانِ آرمانى، زنى است كه مىتواند تمام نيروهاى انسانى خود را تكامل بخشد. يكى از شعارهاى راديكال فمينيسم، در اين مفهوم خلاصه گرديده كه ( آينده،از آن مؤنث است) فمينيسم راديكال با تلاش براى از بين بردن ساختار هرگونه تمايزات وتفاوتهاى جنس گونگى (Gender) قصد دارد تفاوت دوجنس را نه تنها در عرصه هاى قانون واشتغال، بلكه در روابط شخصى، در خانه وحتى در تصورات درونى مورد تعرض قرار دهد. اين نظريه با تشخيص جنس گونگى به عنوان مسأله اصلى، هدف خود را محوآن وتثبيت وضعيت (Androgyny) ونفى انتساب هرگونه خصوصيت، رفتار ويا نقشى را كه بر پايه جنسيت استوار باشد اعلام مىكند وهيچ توضيحى براى تفاوتهاى طبيعى زن ومرد ندارد.

ليبراليسم برگرفته از واژه (liberty)، به مفهوم آزادى در انتخاب بىقيد وشرط وهرگونه زندگى وبه عبارت ديگر، آزادى انسان در خواسته ها وتمنياتش وتلاش در راه رسيدن به آن است. همچنين تملك مطلق انسان بر خويشتن، از انديشه فردگراى ملكى ليبرالى ناشى شده است كه به موجب آن زندگى (مرد) به خود اوتعالق دارد. اين زندگى، دارايى خود اوست وبه خداوند، جامعه يا دولت تعلق ندارد ومىتواند با آن هرطور كه مايل است رفتار كند. (هابز) آزادى را حق طبيعى انسان به نحوى كه هيچ كس حق محدود كردن آن را ندارد، مىپنداشت. تجربه گرائى، بخشى از ليبراليسم و جزء اصول اين تصور است.

بادرك تأثيرات ليبراليسم در گرايشهاى فمينيستى شاهد ويژگيهاى آزادى خواهى افراطى وبدون قيد وشرط، خود محورى در مديريت اجتماعى وحذف حاكميت خدا وقانون الهى وبدون هيچ الزامى به رهنمودهاى انبياء، مطلق انديشى در تساهل وتسامح اباحى گرى ومدارا مبتنى بر پلوراليسم عقيدتى ودر نهايت حاكميت انيان وعدم تعقيب آن بدون مرجع عقل وتصميم گيرى بر مبناى شهوات، خواهشهاى فردى، تمنيات ونيازهايى هستند كه به فرد جان مىبخشند وانگيزه لازم براى حركت در سمت وسوى معينى را فراهم مىآورند، عقل، فقط خدمتكار وبرده شهوات وخواهش ووسيله محاسبه براى ارضاى تمايلات، قلمداد مىگردد.

حال آنكه در اسلام، زندگى فردى واجتماعى دوچهره گوناگون از حقيقت زندگى انسان بوده، هدف حقوق كه تأمين سعادت اجتماعى است، بدون در نظر گرفتن كمال انسانى وسعادت افراد قابل وصول نخواهد بود، اما در عين حال، در ظرف تعارض بين منافع وخواسته هاى فرد با اصل نظام وسعادت توده مردم، مصلحت عمومى مقدم بوده، منافع فردى در حد ضرورت محدود مى گردد.

ونيز اسلام بر خلاف فمينيسم هرگز امتياز وترجيح حقوقى وارزشى براى مردان وزنان قائل نيست وبا تساوى حقوق زن ومرد مخالفت ندارد، با تشابه ويكنواختى حقوق آنها مخالف است وديگر اينكه هرچند زنان از نظر استعدادها وويژگى هاى نظرى شان با مردان متفاوت هستند، اما اين تفاوت طبيعى اهميتى ندارد تا بتوان آن را مبناى تفاوت اجتماعى مرد وزن قرار داد. وبرهمين اساس، فمنيست‏هاى ليبرال بر فعاليتهاى خصوصى واجر ومزد زنان در حريم خانواده، ارزشى قائل نيستند ومعتقدند كه مردان از بيشترين پاداشهاى زندگى كه همان پول وقدرت ومنزلت اجتماعى است سود مىبرند ومانع راه يابى زنان در عرصه عمومى كه منبع بزرگترين پاداشهاى اجتماعى است مىشوند. عليرغم اظهارات هواداران فمينيست در اسلام برخوردارى مادران از حقوق خانوادگى نظير پدران مىباشد، بلكه حق مادر با توجه به زحمات وتكاليف ومسئوليت هايش احياناً بيشتر است.

يكى از مهمترين برنامه هاى فمينيست‏ها دگرگونى در ساختار خانواده، وسوق دادن زنان به مشاغل عمومى وتضعيف نقش ويژه مادران در نهاد خانواده مىباشد. چنانچه "دسيمون دوبوار" نماينده آنان مىگويدآنچه زن را در قيد بندگى نگه مىدارد. دونهاد عمده (ازدواج ومادرى) است وى نظام خانواده را به عنوان ركنى براى حيات اجتماعى وپرورش انسانهاى سالم، به شدت مورد حمله قرار داده وازدواج رانوعى فحشاى عمومى وعامل بدبختى زنان معرفى مىكند ومخالف با توليد مثل به شكل رايج بوده و روابط جنسى را به عنوان مسائل اساسى جنبش فمينيسم تلقى مىكند فمينيسم‏هاى راديكال تبليغ مىكنند كه ازدواج، زن را به موجودى (خانه دار وفرزند زا) ومرد را به (نان آور وپدر) و(من اصلى) تبديل مىكند وبه اين دليل كه مردان حتى در نزديكترين نوع روابط، زمان را زير سلطه خود در مىأورند، زنان بايد جدا از مردان زندگى كنند وبه همين جهت (زوج آزاد وآسانترين راه براى رهايى از بردگى ازدواج است. نظريه زوج آزاد، نوعى همزيستى مشترك ميان زن ومرد است كه بر مبناى آن؛ هيچ مسؤوليت حقوقى بر عهده طرفين نمىآيد، بلكه فقط پاسخى به نيازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفى آن است. در يك ديدگاه افراطى تر، اين نظريه تا همجنس گرائى پيش مىرود. اسلام ضمن رد انحصار كار كرد زنان كه آن گونه تعبير كرده اند به نقش مادر وكار در خانه وضرورت حضور آنان در عرصه هاى مختلف هيچ مخالفتى ندارد. وحتى با رعايت موازين شرعى واخلاقى وتناسب مطلوب گاهى حضور ايشان را واجب مىداند.. واولين ومهمترين شخص كه در تعليم وتربيت وپرورش وساختار فكرى شخصتى كودكان نقش اساسى خانواده را بر عهده دارد مادر مىباشد. بررسيهاى روان شناختى نشان مىدهد كه ريشه بى بند وبارى وگسترش روز افزون آمار فساد وفحشاء در كشورهايى است كه به آزادى بى حد وحصر روابط جنسى زن ومرد وحتى بين دوهمجنس را بها داده وبدين وسيله نهاد خانواده را كه مقدس ترين نهاد جامعه انسانى است تضعيف نموده اند. اينكه بارها از رسانه‏هاى خبرى شنيده ويا گفته اند در ايالات متحده تقريبا در هر دودقيقه يك تجاوز رخ مىدهد. واحتمال هميشگى تجاوز، زندگى تمام زنان را تحت تأثير قرار مىدهد ويا يك سوم كودكان انگليسى نامشروعند، حاصل همين انديشه است آوارگى و بهره كشى ميليونها كودك در روسيه، ايتاليا و... ريشه در فهم غلطى است كه فمينيست‏ها از زن دارند. در حالى كه در جوامع اسلامى سهم چنين جرائمى، اندك است. چرا كه اسلام خانواده را هسته اوليه واصلى جامعه مىداند وازدواج را امرى مقدس مى شمارد. ارتباطات جنسى وبى بند و بارى را ممنوع ساخته وحفظ حجاب وعدم سقط جنين را واجب مىداند. و اين اصل است كه آرامش و امنيت روحى وروانى زن در جامعه را تضمين مى نمايد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: